اهمیت نقد علمی
انسان مجهولی است که تا حل نشو د هیچ اندیشه ای رشد نخواهد کرد.(حجت الاسلام نیازی)
درباره وبلاگ


پایگاه اطلاع رسانی انسان ادامه دارد زیر نظر حجت الاسلام ابوسعید نیازی هشترودی با همکاری جمعی از نیروهای فکری حوزوی و دانشگاهی با ماهیت مهندسی فکر در فضای مجازی اعلام موجودیت می نماید. التماس دعا
آخرین مطالب
نويسندگان
یک شنبه 7 بهمن 1392برچسب:اهمیت نقد علمی, :: 7:41 بعد از ظهر :: نويسنده : انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

از کارهای ارزشمند و علمی، نقد آرا، خصوصاً نقد آرای معاصران، است. نقد آرا موجب پیشرفت علم است و لذا بسیاری از محققان عالی قدر خود پیشنهاد نقد می دهند. سرّ مسئله در اینجاست که یک محقق باریک بین و تیزبین، مبتکر است و اصلاً اگر ابتکاری نداشته باشد، به او محقق نمی گویند. ابتکار نیز همیشه توام با برخی اشتباهات است، چون ابتکار یعنی کار ابتدایی را شروع کردن. هر کار ابتدایی باید پخته شود و چه بسا تولید کننده از بس عشق و علاقه به فرزند علمی خود دارد، برخی عیبهای او اصلاً به چشمش نیاید. این است که می خواهد و سعی دارد آن عیوب را دیگران عرضه کنند. در واقع یک محقق، عاشق علم است، نه عاشق خود. اگر کسی عاشق خود باشد، محقق نمی شود. این شیوه کاملاً علمی، اساسی و اسلامی است. اما چرا اسلامی؟ چون این شیوه از خود قرآن نیز استفاده می شود. در آیه کریمه 44 از سوره نحل می فرماید: «وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم »؛ یعنی پیامبر باید شرح، بسط، تفسیر و تبیین کند تا پیروان دین اسلام، در قرآن و بیانات پیغمبر بیندیشند. تعبد در کار نیست؛ یعنی آدمی باید قرآن را درک کند و درک کردن غیر از این است که متعبد بشود. متعبد شدن در جای خود بسیار خوب است، اما اسلام فراتر از تعبد از مسلمانان انتظار دارد و آن این است که در حقایقی که قرآن و پیامبر بر آنها عرضه داشته و تبیین کرده اند، تدبر و تعمق کنند. «ولعلهم یتفکرون» یعنی حتی در گفته های قرآن و بیانات پیامبر اسلام(ص) و معصومان(ع) بیندیش و سپس بپذیر. هیچ دینی چنین آزادی ای نمی دهد و این بسیار مهم است. این را آزادی می گویند. منطق یک محقق و متفکر آزاد، این است. نمی گوید چون من هستم بپذیر. می گوید بیندیش، اگر آن را درست یافتی بپذیر. البته ممکن است برخی در این آزادی که قرآن به پیروانش می گوید شبهه کنند که شاید برخی بیندیشند و به این نتیجه برسند که نباید آن را بپذیرند. آن وقت چه؟ به گفته اینان گاهی آزادی نتیجه دیگر می دهد. ولی مسئله اینجاست که اگر گوینده این کلام، صد در صد به حقانیت و درستی مطلب خود اطمینان داشته باشد، دیگر دغدغه ندارد؛ چون می داند هر انسان آزادی اگر آزاد بیندیشد، قطعاً همین حرف را خواهد پذیرفت. کسی که چنین دستوری می دهد، می خواهد مسلمانان هیچ مطلبی را بدون اندیشیدن نپذیرند. جرجی زیدان، نویسنده مصری مسیحی، کتابهای ارزشمند زیادی دارد. از جمله کتابهای او الروایات الاسلامی است. روایت در زبان عرب به معنای رمان است. وی در بیست مجلد، تاریخ اسلام را از بدو ظهور به صورت رمان مطرح کرده است. این کتابها چنان جالب است که انسان نمی تواند چشم از آن بردارد تا تمام کند و در ضمن روشن کننده حقایق تاریخ اسلام است. وقتی زیدان به دوره عباسی می رسد، از جمله درباره مأمون عباسی می گوید: «کان لایقبل الا اذا اقیم علیه برهان»؛ هیچ چیزی را قبول نمی کرد مگر برهان بیاورند؛ برای من جالب بود که این نویسنده عرب مسیحی می گوید: «ولذا کان شیعیاً» انتباهات ذهنی این نویسنده مصری از شیعه چیست؟ معنایش این است که در طوایف اسلام، یگانه گروهی که هیچ مطلبی را بدون برهان نمی پذیرد شیعه است. من مبهوت شدم. ما شیعیان چه تصویر عجیبی داریم. آیا چنین هستیم؟ آیا خرافات پذیر هستیم؟ اگر این گونه هستیم باید با خرافات مبارزه کنیم.

پس مسئله اندیشیدن و سپس پذیرفتن، اصلی است که اسلام مطرح کرده و همین انگیزه، شما را واداشته این کتاب های علمی درجه یک را مورد نقد و بررسی قرار دهید و ببینید مثلاً این اندیشمند در تحقیقات خود چه اشتباهاتی کرده است. محال است محققی اشتباه نکند، زیرا انسان است و قرآن نیست. اشتباه کردن، خود، خدمت به علم است.

از نظر من جناب آقای دکتر محمد حسین ذهبی، واقعاً مرد محقق و اندیشمندی است. تمام این تحقیقات که وی روی کتابها انجام داده، براساس اصول است. وی تمام کتابها را دقیقاً مطالعه کرده و گزارش او بسیار دقیق، فنی و علمی است. آنچه مایه تعجب من است این است که چرا این روش محققانه خود را درباره شیعه نادیده گرفته است. او درباره شیعه بی لطفی بسیار کرده است تا حدی که واقعاً انسان متعجب می شود. مثلاً وقتی تفاسیر شیعه را بیان می کند، می گوید: بپردازیم به برخی از گروههایی که خود را به نحوی به اسلام منتسب کرده اند. چرا وی شیعه را گروهی می داند که خود را به اسلام بسته اند؟ وی راجع به تفسیر مرحوم شیخ محمد جواد بلاغی که تفسیری ارزنده و محققانه، مخصوصاً در مبارزه با تبشیر و مسیحیت است نیز سخنانی می گوید. آنقدر این مرد مبارز بود که وقتی وفات کرد کلیساهای سراسر اروپا جشن گرفتند. این مرد خدوم وقتی در سامرا درس می خواند، شهریه دو قران بود. بلاغی همین دو قران را به یک زرگر یهودی می داد تا از او زبان عربی یاد بگیرد و خود با فقر و فلاکت زندگی می کرد. چرا باید ذهبی به آدمی که آن گونه خدمت کرده، به این شکل ظلم کند؟ تفسیر مرحوم بلاغی تا آیه 57 سوره نساء تمام می شود، زیرا عمرش وفا نکرده است. آن وقت آقای دکتر محمدحسین ذهبی این طور نوشته: «ینتهی تفسیره بهذه الایة: ان الذین کفروا بایاتنا سوف... العذاب و تم تفسیره»؛ تفسیر ایشان به این کلمه تمام شد. در حالی که تفسیر بلاغی با این آیه تمام می شود:«والذین آمنوا و... ازواج مطهره و ندخلهم ظلا ظلیلا». آقای ذهبی! چرا اعمال غرض می کنی؟ برای تو مناسب نیست، زیرا دیگران نگاه می کنند. ذهبی از این کارها بسیار کرده و درباره تفاسیر شیعه بی لطفی روا داشته است. جلد سوم کتاب التفسیر و المفسرون، از اول تا آخر، ناسزا گفتن به شیعه است. ذهبی در نقد کتب و گزارش دادن از آنها بسیار استاد است، ولی آنجا که می خواهد مسائل قرآنی اصیل را تحلیل کند، چندان قدرت علمی ندارد. تفسیر به رأی را معادل «اعمال النظر فی التفسیر» گرفته است، یعنی اینکه شخص در تفسیر اعمال نظر کند. حال آنکه تفسیر دو نوع است: نقلی، که اعتماد بر نقل می کند؛ نظری و اجتهادی، که مفسر با اعمال نظر و جمع بندی، حک، اصلاح و تحلیل می کند و با سبک اجتهادی به تفسیر می پردازد. ایشان می گوید: تفسیر به رأی یعنی «اعمال النظر فی التفسیر» و می گوید این دو نوع است: ممدوح و مذموم. منظور این روایاتی که درباره قدح تفسیر به رأی آمده نیز تفسیر به رأی مذموم است نه جایز و ممدوح. این سخن اشتباه است، چون تفسیر به رأی به معنای اجتهاد نیست، بلکه به این معناست: «جعل رأیه تفسیر القرآن.»

سلف ایشان و بسیاری از علمای محقق گفته اند تفسیر به رأی ممنوع دو قسم است. قسم نخست استقلال در تفسیر است؛ یعنی مفسر بدون مراجعه به شأن نزول ها و اقوال سلف، با خریدن یک کتاب المنجد، قران تفسیر کند. اشتباهات چنین تفسیری بسیار است. قسم دوم این است که رأی خود را به تفسیر تحمیل کند و مثل تفاسیر اهل بدعت، نظر خود را تفسیر قرآن بداند.

یکی دیگر از مفاهیم، مسئله ظهر و بطن قرآن است. پیامبر(ص) فرموده است: «ان للقرآن بطنا و ظهرا.» امام باقر(ع) نیز فرمود: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله.» هرگاه اموری رخ می داد و آیاتی نازل می شد، آن آیات ناظر به همان واقعه است. اگر کسی بخواهد قران را به همین موارد نزول تفسیر کند، به ظاهر قرآن پرداخته است. اما باید پیوسته ظاهری را کنار بگذاریم و هدف اصلی آیه را به دست آوریم. این هدف همان بطن، یعنی مفاهیم مستخرج از آیه است. خلود قرآن نیز به همین بطن است. امام باقر(ع) می فرماید: اگر قرآن به ظهر بود، مرده بود، ولی جاودان بودن قرآن به بطن آیات است. علت تأکید پیامبر بر ظهر و بطن داشتن نیز همین است که می خواهد قرآن را از تنگنای محدودیت زمان بیرون بیاورد و در بستر خلود قرار دهد. ما نباید از آیات به جهات خاص بسنده کنیم، بلکه باید آن مفهوم عام را در آوریم. در میان علمای اهل سنت، کسی که در این زمینه خوب بحث کرده، شاطبی در کتاب الموافقات است. اما ذهبی بطن را به همان معنای باطل که باطنیه، یعنی اسماعیلیه، قرآن را طبق دلبخواه خود معنا می کنند، گرفته و به آن حمله کرده و بسیاری از تفاسیر شیعه را در ردیف تفاسیر باطنیه شمرده است. پژوهش ذهبی کتاب ارزشمندی است، ولی نقایص اش بسیار است. انگیزه بنده از نگارش التفسیر و المفسرون نیز این بود که نقایص آن کتاب را برطرف کنم، زیرا استادان گاه آن را بدون نقادی تدریس می کردند. امیدوارم شما هم همین روش نقد را پی بگیرید.


برچسب‌ها: اهمیت نقد علمی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 498
بازدید کل : 19344
تعداد مطالب : 132
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1

بخش مشاوره انسان ادامه دارد